ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

كم كم دارم بزرگ ميشم

هفته 29

با لخره وارد هفته 29 شدیم وای که چقدر دیر میگذره هر چند این ماه هفت سرمون گرم عروسی خاله است و باعث میشه گذشت زمان زیاد احساس نشه خیلی دوست دارم با اینکه نه صورتت رو میتونم ببینم و نه خصوصیات اخلاقی تو رو میدونم اما باز هم دوست دارم و این معجزه خداست که مهر فرزند رو بی هیچ چون و چرائی در دل مادر قرار میده و یه مادر بدون هیچ شرط و توقعی عاشق بچه اش میشه وقتی بهش فکر میکنی خیلی غیر منطقی به نظر میاد که کسی رو ندیده و نشناخته دوست داشته باشی و حاضر بشی برای خوب بودنش حتی جان خودت رو بدی معجزه من دوست دارم حالا میخواد منطقی باشه یا نه ؟ تو رو بی هیچ قید و شرط و توقعی دوست دارم امیدوارم بتونم مادر خوبی باشم ...
20 مهر 1390

بدون عنوان

خیلی وقت که نتونسته بودم توی وبلاگم مطلب جدیدی بنویسم دلم میخواد امروز هم از مبینا هم از پسر شیطونم بنویسم حق تقدم با بزرگنرهاست پس با مبینای نازم شروع میکنم    مبینای من روح حساس و شکننده ای داره شاید هیچ کس به اندازه من متوجه حالات روحی مبینا نشه خدا رو هر روز شکر میکنم که صاحب همچین معجزه ای هستم یه دختر خیلی حساس در عین حال قوی و محکم و خیلی با استعداد مربی موسیفی مبینا از اون همش به عنوان یه نابغه یاد میکنه و صحبت میکنه و امیدوارم این موفقیت ادامه دار باشه در زمینه شنا هم همچنین نسبت به سنش شناگر فوق العاده ای فردا مدارس باز میشه و مبینای من کلاس سومی میشه امیدوارم این موفقیت هاش در درسش هم ادامه داشته باشه ...
2 مهر 1390
1